از دست بامداد.
یه روز من و بامداد و مامانم و بابام رفتیم بیرون. بامداد و من خیلی خوشحال شدیم.
یکی دیگه هم بود قلیون میکشید.
اینقدر من و بامداد بازی کردیم که نگو و نپرس.
وقتی رسیدیم خونه، من و بامداد همدیگه رو شک و شک می زدیم.
البته اون منو میزد.
یه وقت فکر نکنید من زدمشا.
من میتونم کارهایی که بامداد بلده بهتون بگم.
1- خراب کردن وسیله ها.
2- پاره کردن کتاب درسی من.
3- گریه کردن.
4- جیغ کشیدن.
5- میز جلوی مبل رو جا به جا کردن.
6- خرابکاری.
تموم شد. وقتی این حرفا رو میزنم و مینویسم، دندونام از حرص میشکنه. اعصابم خورده از دست نظرای کم نی نی وبلاگ.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی